یکی از فانتزیام به وقوع پیوست!
دو هفته پیش مامانم از بیرون اومد تا اومد از چیپسم برداره...
گفتم: اول دستاتو بشور!
آقا یک حالی داد که نگو
الان تمام کبودیام خوب شده!
تازه دکتر گفته: هفته دیگه گچ دست و پامم باز میکنه…!!!
تاریخ : جمعه 94/5/16 | 7:57 صبح | نویسنده : نرگس | نظرات ()
از خواب پاشدم دیدم بیمارستانم
دست زدم دیدم شکمم رو بخیه کردن
داد زدم بچم بچم چی شد؟
بچمو میخوام ببینم …
بعد یه پرستار اومد بالا سرم
گفت زر نزن آپاندیستو عمل کردیم
پاشو برو خونتون!
بعدشم احمق تو پسری
تاریخ : جمعه 94/5/16 | 7:56 صبح | نویسنده : نرگس | نظرات ()
تاریخ : جمعه 94/5/16 | 7:54 صبح | نویسنده : نرگس | نظرات ()
تو چت روم اسم کاربریمو
گذاشتم عشقممم
موقع ورود می نویسه
سلام عشقممم خوش اومدی
لامصب تموم کمبود محبتامو پر کرده
کم کم دارم بهش وابسته میشم
تاریخ : جمعه 94/5/16 | 7:53 صبح | نویسنده : نرگس | نظرات ()
به دندونام حسودیم میشه...
هر کدومشون واسه خودشون مینا دارن
.
.
اما من حتی دریغ از یک سکینه!
تاریخ : جمعه 94/5/16 | 7:52 صبح | نویسنده : نرگس | نظرات ()